بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ رسمی اقدس اکبرنژاد

 

 

29 بهمن تبريز

 

              

 

 

 

 

 

 

                                    17 شهريور تهران

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پيروزي انقلاب در 22 بهمن 1357

 

 

 

 

 

 

بسمه تعالي

 

تحولات اقتصادي پس از انقلاب(1)

 

چگونه نظام برده داري در قلب نظام جمهوري اسلامي شكل گرفت ؟!

اوّل به شعارهاي انقلاب برگرديم . اساسي ترين و كليدترين شعارها حاكميت اسلام و اجراي عدالت اجتماعي و پس از آن استقلال و آزادي بود.

و البته عدالت اجتماعي در تمام زمينه هاي اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي ، سياسي ، اخلاقي و . . . بود . و اين بخاطر ظلم بي نهايتي بود كه در دورة طاغوت بر مردم وارد شده بود و مردم با خشم انقلابي خود براي بر پايي يك حكومت عدالت محور از جان و مال خود دريغ نورزيدند . تمام دسترنج مردم در كام عدة قليلي كاخ نشين و سرمايه داراني بود كه سود سرشار به جيب مي زدند و صاحب كارخانه ها و مراكز تجاري و تمام امكانات حاصل از نفت و گاز و صنايع و معادن و . . . بودند.

و اين نشانگر يك شكاف عميق طبقاتي بود . سرزميني كه بزرگترين توليد كنندة نفت در منطقه بود ، براي اينكه حلبي آبادهايش توجه خارجيان را جلب نكند، مسئولينش يك ديوار بلند آجري در مرز شهر و حلبي آبادها و بيابانهاي اطراف آن كشيده بودند !

زاغه نشينها در جاهاي خاصي زندگي ميكردند و اغلب با قوطي هاي روغن نباتي براي خود خانه درست كرده بودند !

و از طرف ديگر بيگانگان و استعمارگران بخصوص انگليسي ها تمام امكانات نفتي ما را مي بلعيدند . آنها معتقد بودند كه مردم ايران وحشي هستند و ما داريم آنها را متمدن مي كنيم و به خاطر همين فقط 5 درصد درآمد نفت را به ما مي دادند و بقيه را حق توحش مي گرفتند!

امّا مردم كم كم كه به حقيقت و آرمانهاي بلند دينشان يعني اسلام آگاهي يافتند و فهميدند كه در برابر ظلم بايد بايستند تا به حق خود برسند ، ناچار براي رسيدن به آرمانهاي اسلامي خود در برابر تمام جلادان آن روزگار و با دست خالي ايستادند و از جان و مال خود دريغ نكردند و سرانجام بر همة طاغوتيان آن روز چيره شدند و غرب انگشت بر دهان ماند ! او كه قدرت اسلام را اينگونه نمي شناخت با وحشت، ولي بدون سر و صدا از كنار اين قضيه گذشت تا در روزهاي آينده و با برنامه ريزيهاي شيطاني اين قدرت بزرگ يعني اسلام را به زانو در آورد !

امّا روند تحول انقلاب چگونه بود ؟

براساس قانوني كه آن روزها به تصويب شوراي انقلاب رسيد ، تمام افراديكه به گونه اي به طاغوت وابسته بودند و يا از طريق ارتباط با بيگانگان به مال و منالي رسيده بودند و يا به ثروتي ناحق رسيده بودند همه مصادره و به نفع ملت و مردم ضبط شد .

كارگران به كارخانه ها مي ريختند و از ورود مديران طاغوتي و استثمارگر به كارخانه ها جلوگيري ميكردند . آنها مي خواستند همة آن چيزهايي كه مال خودشان بود و ثروتهايي كه متعلق به مردم و خودشان بود براي خودشان محفوظ دارند.

و از طرف ديگر نفت هم كه همواره مورد چپاول بيگانگان قرار ميگرفت ، نيمي از صادرات آن كاهش يافت .

اين قدمهاي اوليه براي رسيدن به جامعة آرماني اسلامي بود .

امّا پس از گذر از روزهاي اول انقلاب ، كه روزهاي سختي بود و تمام ميادين شهر سنگرهاي دفاع در مقابل عوامل شاه و مزدورانش و تمام مخالفان نظام اسلامي بود ، پايداري و پاسداري جوانان جان بر كف از آرمانهاي اسلامي شان تمام مخالفان را به عقب نشيني واداشت و سرانجام سران نظام يكي پس از ديگري در شرايط امني كه به قيمت خون هزاران رزمنده مجاهد فراهم شده بود بر اريكه قدرت تكيه زدند !

ابتدا دولتهاي بازرگان و بني صدر روي كار آمدند . بازرگان با حكومت گام به گامش اولين ضربه كاري را بر پيكرة نظام وارد آورد ! بعد بني صدر عضو سيا از آب درآمد و در واقع در ادامة اهداف بازرگان ضربه هاي مهلك تري را وارد آورد كه با درايت امام (ره)  فرار را برقرار ترجيح داد! بعد دولت شهيد رجايي آمد كه با شهادت مظلومانة او و نخست وزير همراهش انقلاب يك ضربة كاري ديگر را تجربه كرد . او فقط يكماه حكومتداري كرد ! بعد زمان نخست وزيري آقاي مير حسين موسوي آغاز شد . نخست وزيري او همزمان با جنگ تحميلي بود . در دورة او ادارة حكومت بر مبناي نظام دولتگرا بود و در واقع دولت او اقتصاد ايران را با نگاهي دولتي مي نگريست.

البته اينكه نگاه او به اقتصاد يك نگاه دولتگرا بود چيز بعيدي نبود . زيرا اصلاً اساس انقلاب بر حاكميت مردم استوار شده بود . بر مبناي « حاكميت عدالت » و بر مبناي « استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي » پايه ريزي شده بود.

پس از فرار شاه و فرار كارخانه داران بزرگ و سرمايه داران بزرگ كه همة ثروتهاي اندوختة چندين ساله شان را برداشته و فرار كرده بودند و در بانكهاي خارجي ثروتهاي كلاني را به نام خودشان به ثبت رسانده بودند ! ديگر هر چيزي كه مانده بود به اسم مردم بود و براي مردم بود . نفت ، گاز ، صنايع و معادن و كارخانه هايي كه به هر حال مانده بودند و كاخهاي شاه و اطرافيانش با تمام امكاناتش همه ديگر متعلق به همة مردم بود و هيچكس حق نداشت بدون اجازة مردم در آنها دخل و تصرف كند .

گفته شد كه دولت آقاي مير حسين موسوي از نظام متمركز اقتصادي و گسترش دخالت دولت در امور اقتصادي حمايت ميكرد كه البته بايد هم همينطور ميشد زيرا روند اجراي برنامه هاي انقلاب بايد بر همين مبنا ادامه مي يافت . ستاد بسيج اقتصادي در تمام ابعاد يكي از نشانه هاي تفكر دولتگراي مير حسين موسوي بود، كه شبكة بسيار گسترده اي بود كه تقريباً تهيه ، تأمين و توزيع بسياري از اقلام مورد نياز جامعه در آن صورت ميگرفت .

سازمان برنامه و بودجه هم عملاً در ان زمان كنار گذاشته شد .

ستاد بسيج اقتصادي در 9 كميته مشغول به فعاليت بود كه اين 9 كميته عملاً تمام شئون اقتصادي ايران را در بر ميگرفت ، كميتة سوخت ، كميتة حمل و نقل ، كميتة آرد و نان و كالاي اساسي ، كميتة برنامه ريزي و . . . كميته هايي بودند كه به اندازة يك وزارتخانه قدرت داشتند تا علاوه بر اينكه در تأمين مايحتاج عمومي تدارك ببينند چنانچه وزارتخانه اي كم كاري انجام دهد خود رأساً وارد عمل شوند .

تفكر حاكم بر اقتصاد دولت مير حسين موسوي براي دستيابي به استقلال و عدالت و خود كفايي و كاهش وابستگي بود . يعني همان كه انقلاب مي خواست. پس دولت در بازارها ورود پيدا كرد و به ايفاي نقش در تمام صحنه هاي اقتصادي ، حتي تجارت خارجي كه تا قبل از انقلاب تقريباً خصوصي بود و در اين دوره كاملاً دولتي و در انحصار دولتمردان قرار گرفته بود پرداخت . تمام اين اقدامات براي دستيابي به استقلال اقتصادي پر كردن شكاف هاي طبقاتي بود .

بدينگونه در آغاز انقلاب تقريباً آن شكافهاي عميق با فرار شاه و همراهانش و فرار كارخانه داران بزرگ و غارتگران و چپاولگران و دزدان بزرگ دوران حكومت شاه و طاغوت تقريباً در حال پر شدن بود. جالب اين بود كه در آغاز انقلاب هيچكس جرأت نميكرد بگويد كه مثلاً من كارخانه دار هستم زيرا همه مي دانستند كه كارخانه دارها و سرمايه دارها همه دزدان و نور چشمي هاي شاه بودند كه از تمام امكانات جامعه به نفع خودشان استفاده ميكردند و همة دسترنج مردم را براي خودشان ثبت و ضبط كرده بودند ! البته نه فقط اقتصاد بلكه فرهنگ و هنر و انديشه و اخلاق و . . . همه و همه در اختيار آنها بود . تمام رؤساي دانشگاهها بخصوص دانشگاه تهران ، استادان دانشگاهها بخصوص دانشگاه تهران و اغلب دكترها و مهندس ها ، همه وزرا ،  مديران ارشد ، حتي مديران مناطق آموزش و پرورش همه و همه وابستگان به شاه بودند . آنها مجريان تفكر فراماسونري شاه بودند . يكدفعه مي ديدي با فرمان خانم فرخ رو پارساي تمام چادرها از سر آموزگاران و دانش آموزان مدارس دخترانه برداشته ميشد!

اگر خطا نكنم 99% استادان دانشكده علوم اجتماعي كه ما در آن درس مي خوانديم فراماسون بودند ! در آن زمان لژهاي فراماسونري در تهران و شهرهاي بزرگ با برنامه ريزي هاي منظم هميشگي شان نبض جامعه را در دست داشتند . آنها بسيار بسيار مرموزانه و مخفي عمل ميكردند.

ما بعد از انقلاب فهميديم كه آنها چه كساني بودند.

بهرحال از اقتصاد دولتي صحبت ميكرديم . برخي معتقدند كه اقتصاد دولتگراي آقاي مير حسين موسوي در 8 سال پس از حكومت ايشان ضعف هايي را به دنبال داشت.

1- تمام حسابهاي دولت خالي شد . 2- نه تنها خودكفايي در اقتصاد ميسر نشد بلكه ضعف اقتصادي در تمام ابعاد شكل گرفت . 3 عملاً از توليد خبري نبود . 4- صفهاي طولاني براي تأمين حداقل مايحتاج عمومي مردم را آزار ميداد . 5 هيچ زير ساخت اقتصادي وجود نداشت . آنها معتقدند هر چند بخش قابل توجهي از اين وضعيت مربوط به جنگ و آسيبهاي اجتماعي ميشد با اينحال به دليل بي توجهي دولت مير حسين موسوي به بخش خصوصي و عدم استفاده از پتانسيل هاي موجود ، بر آسيب پذيري اقتصاد افزوده شد . برخي روش ادارة اقتصادي دولت مير حسين موسوي را ناكارآمد و فاقد قدرت تحرك و پويايي در اقتصاد ايران مي دانند . آنها معتقدند كه شكاف طبقاتي نيز افزايش يافته و فساد اقتصادي نيز ظهور و بروز كرده بود .

اما با روي كار آمدن آقاي هاشمي رفسنجاني معضل جديدي از اقتصاد ايران آغاز به كار كرد . دولت آقاي هاشمي كه به دولت سازندگي مشهور است دقيقاً با 180 درجه تغيير نسبت به دولت مير حسين موسوي وارد كار زار شد . او انديشه هاي اقتصادي خود را از افرادي گرفت كه تحت تأثير سياستهاي بانك جهاني و صندوق بين المللي پول بودند . آقاي هاشمي براي رسيدن به استقلال و عدالت آموزه هاي اقتصاد ليبرال را سر لوحة كار خود قرار داد . و سياست خصوصي سازي و آزاد سازي قيمتها را بدون اينكه سياستهاي جبراني و حمايتي براي آن در نظر بگيرد به اجرا گذاشت .

تيم اقتصاد آقاي هاشمي و در نتيجه خود آقاي هاشمي بر اين عقيده بود كه لاجرم براي توسعه لازم است عده اي در زير چرخ هاي آن له شوند و چاره اي نيست جز اينكه در دوره اي مردم در فقر و فلاكت زندگي كنند و پس از آن اكثر مردم به آرمان انقلاب كه همان برقراري توازن درآمدها و كاهش شكاف طبقاتي است دست يابند . آنان برخلاف آقاي موسوي كه سياست تثبيت را در طول 8 سال به اجرا گذاشت و در نهايت شكاف عميق بين قيمتهاي واقعي و قيمتهاي رسمي ايجاد كرد ، ولي آقاي هاشمي اجازه داد با سياست آزادسازي قيمتها مردم سخت در مضيقه قرار بگيرند و عملاً قيمتها در جامعه رها شود و هر كسي با بي بند و باري اقتصادي و هرج  و مرج اقتصادي هر گونه فشاري را بر مردم وارد آورد.

خوب ، آقاي موسوي به هر حال يا به دليل حضور امام (ره ) در صحنه و اطاعت از ايشان يا شرايط خاص حاكم به جامعه آن روز ، يا نوع تفكر و ديدگاه خاص خودشان و يا به هر علتي با اينكه سياست اقتصادي شان با شكست مواجه شد كه البته و صد البته بايستي تحقيقي كافي و مستدل براي شكست سياست دولتگرايي شان انجام ميپذيرفت و مردم در جريان آن قرار مي گرفتند ، ولي به هر حال سياست ايشان همان خواست مردم بود . يعني مردمي كه از سياست ليبراليستي و سرمايه داري زمان شاه به تنگ آمده بودند و عليه آن قيام كردند و همين نظام دولتگرا را كه مي خواستند روي كار آوردند. آقاي موسوي در برآورده نمودن خواست مردم حركت ميكرد . هر چند كه موفق هم نشده باشد ولي بايد علت يابي ميكردند و عواملي را كه مانع موفقيت آن شده بود شناسايي و مشكلات را بر طرف ميكردند . ( گر چه در فتنه 88 آقاي موسوي و هاشمي همراه شدند! )

 ولي آقاي هاشمي با مطرح كردن اقتصاد آزاد ، و آزاد سازي قيمتها ! نخستين سيلي را بر چهرة اقتصاد اسلامي وارد كرد ! بدون اينكه مرز اقتصاد اسلامي و اقتصاد آزاد را مشخص نمايد و براي مردم تحليل كند! او بدون گرفتن مجوز از مردم شهيد داده و انقلابي و اسلامي فقط با رأي ديكتاتور منشانة خودش دوباره نظام سرمايه داري و خصوصي سازي را برقرار كرد و قرباني شدن مردم را در پاي سياست توسعه و سياست آزادسازي قيمتها و ايجاد هرج و مرج اقتصادي باعث شد و نه تنها مردم كه همة انقلاب را در پاي نظام سرمايه داري و ليبراليستي و تفكرات استعمارگرانة غربي خودش قرباني كرد !

يعني آقاي هاشمي نمي دانست نظام سرمايه داري در زمان شاه جواب نداد و مردم انقلاب كردند و حالا پس از انقلاب چگونه همان نظام اقتصادي مطرود كه ميليونها نفر عليه آن برخاستند ، و شهيد شدند ! مي توانست جوابگوي مردم باشد ؟! يعني آقاي هاشمي و تيم اقتصادي او اين مسألة به اين مهمي را متوجه نبود ؟!

چرا سياست تثبيت آقاي موسوي را نقد سازنده نكردند كه مشكلات سر راه آنرا بردارند،  و آنرا به طور سالم پياده كنند ؟! با توجه به شرايط وخيم جنگ؟! چرا آقاي هاشمي دوباره ما را به دام سرمايه داران غارتگر بانك جهاني و صندوق بين المللي پول و تمام دزدان و غارتگران جهاني انداخت ؟! چرا ؟!

مگر ملت انقلابي ما با تمام پوست و خون و استخوان خود ظلم بينهايت نظام سرمايه داري را لمس نكرده بود ؟! آقاي هاشمي با اجازة چه كسي مردم را به اين ورطة سقوط كشاند؟!

ما در انقلابمان اصلاً به بانك جهاني چه كار داشتيم به صندوق بين المللي پول چه كار داشتيم ! ما انقلاب كرديم كه خودمان باشيم . خودمان براي خودمان تصميم بگيريم . خودمان توليد كنيم ، خودمان توزيع كنيم ، خودمان مصرف كنيم ، خودمان نظارت داشته باشيم و خلاصه مي خواستيم خودمان همة كارة خودمان باشيم . نه اينكه دوباره دست به دامن دزدان بين المللي شويم و از آنها كمك بگيريم و يا با آنها همكاري و همراهي كنيم !! و دوباره استعمارگران را بر خود حاكم گردانيم!!

آقاي رفسنجاني مي خواست در يك دوره كوتاه مدت قدرت رقابت پذيري اقتصاد ايران را در تجارت بين الملل افزايش دهد تا به استقلال اقتصادي برسد ؟! ولي چرا نشد؟! بعد از اينهمه هزينه !!

آيا آقاي رفسنجاني از شاه زيرك تر بود كه بتواند در اين مورد موفق تر باشد ؟!! و چرا موفق نشد و دود آن به چشم مردم رفت !! مگر حكومت اسلامي صحنة آزمايشگاه ايشان بود و مردم موشهاي آزمايشگاهي بودند كه او مي خواست اينهمه نيرو ، انرژي ، ارزش و انسانها را مورد آزمايش قرار دهد كه اگر جواب نداد دوباره برگردد به ارزشهاي انقلاب و اسلام ! او خود را چه كاره ميدانست كه مي خواست تفكرات ارسطويي خودش را به جاي نظام عدالت محور اسلامي بر مردم تحميل كند ؟! او چه كاره بود كه مي خواست مردم را در زير چرخهاي توسعه له كند ؟!

خوب حالا كه تفكرات زير بنايي اقتصادي ايشان جواب نداده است جواب قربانيان آنرا چگونه ميدهد ؟! ايشان بايد جوابگوي تمام عملكردهاي خود در قبال مردم و انقلاب و اسلام و امام (ره ) و . . . باشد !

و امّا آنچه كه از اين جريانات برداشت ميشود اينست كه چون در آغاز انقلاب كه مردم شاه را و عواملش را با شهادتهايشان چه در زندانهاي شاه و چه در جبهه ها ، از مملكت بيرون كرده بودند و سرمايه خواران را نيز رانده بودند و تمام امكانات اين جامعه با تمام بديها و خوبيهايش براي مردم مانده بود و حق مسلم آنها  شده بود و اينهمه امكانات براي تمام افراد بود و دست اندازي به آن به اين آساني ها مقدور نبود ، لذا زياده طلبان و دزدان بيت المال به اين فكر افتادند كه اين بار پس از رفتن شاه با چه ترفندي دوباره دسترنج مردم را بدزدند و غارت كنند ! اين بار نه مي توانستند بگويند فلاني متخصص است بايد در پست بالاتري باشد و نه اين يكي فقر است و بايد در پست شأن خودش باشد! و خلاصه بهانه هايي از اين قبيل كه دوباره بتوانند امتيازات جد و آبادي خودشان را با بيت المال به رخ مردم بكشند و مردم را دوباره استثمار كنند !

حالا واقعاً در جامعه اي كه تمام نفت ، گاز ، پتروشيمي ، صنايع ، معادن ، هنر ، فرهنگ ، ميراث فرهنگي و خلاصه تمام دستاوردهاي مردمش و تمام امكانات خداداديش ديگر مال خودشان شده بود از چه ترفندي بايستي استفاده ميشد كه ديگر بار در يك آشفته بازار ديگري و يا در يك هرج و مرج فرهنگي ديگري دوباره به ارزشهاي انقلاب ، ارزشهاي مادي و معنوي آن چنگ اندازي كرد !

حالا حكومت دولتي است ، دولت هم مردم است . دولت همه كاره است پس مردم همه كاره اند . حالا ديگر به چه بهانه اي ميتوان به منابع ملي و فرهنگي دست اندازي كرد و مردم را غارت نمود؟!

بهترين بهانه اين بود كه بگويند سياست تثبيت اقتصادي آقاي موسوي كارآيي نداشت و دوباره شكاف طبقاتي و فساد اقتصادي ظهور كرد، پس گفتند ما حالا دنبال اقتصادي مي رويم كه هم شكاف طبقاتي را برداريم و هم فساد اقتصادي را چاره انديشي كنيم ! و ناگهان تيم اقتصادي آقاي هاشمي به رياست خود ايشان در ذهنشان جرقه زد كه بروند به دنبال سياست هاي بانك جهاني و وصندوق بين المللي پول ! يعني همان پرتگاههايي كه ما به خاطر عبور از آن هزاران شهيد داديم ! يعني دوباره نوكري غرب و نظام سرمايه داري غرب ! اين بهترين چاره براي رسيدن آقاي هاشمي و هم فكرانش به اهداف از پيش تعيين شده شان بود . زيرا در غير اين صورت اصلاً با چه بهانه اي مي توانستند اين انقلاب را با تمام ارزشهاي مادي و معنويش كه ديگر صاحب اصلي آن خود مردم بودند، دوباره در سيطرة خويش بگيرند و به آن دست اندازي كنند ! هضم شدن در بانك جهاني شيطاني و صندوق بين المللي پول وهمة شيطاني هاي ديگر نظام سرمايه داري ! بهترين بهانه بود ! اقتصاد آزاد ! آزاد آزاد!! كه هر كسي هر جوري كه مي خواهد مردم را به استعمار بكشد ! و در يك غارت و هرج و مرج ، مردم ، حتي انقلاب را هم فراموش كنند! ارزشها را هم فراموش كنند! اصلاً يادشان برود كه اينهمه نفت ، گاز و صنايع و معادن و . . . همه ديگر مال خودشان است ! و خلاصه در اين آشفته بازار اربابان زر و زور و تزوير ، دزدان سرگردنه دوباره بر دستاوردهاي مردم هجوم بياورند و آنها را صاحب شوند و غارت كنند و رأي ها و قدرتهايشان را هم از آنها بگيرند و آنان با دست خالي ديگر هيچ كاري هم نتوانند بكنند!!

اينكه ميگويند آزاد سازي قيمت ها با اين استدلال در دولت سازندگي آغاز شد كه مي خواستند در يك دورة كوتاه مدت قدرت رقابت پذيري اقتصاد ايران را در تجارت بين المللي افزايش بدهند تا به استقلال اقتصادي دست يابند يك دروغ بزرگ بود! آنها مگر قبلاً اين واقعيت ها را در نظام سرمايه داري زمان شاه تجربه نكرده بودند و ما عليه آن قيام نكرده بوديم ؟! البته سياست تعديل اقتصادي كه همان خصوصي سازي و آزاد سازي قيمتها بود جز شكست براي اقتصاد ايران چيزي به ارمغان نياورد و اقتصاد ايران در سالهاي 72 و 73 عملاً طعم ورشكستگي اقتصادي را چشيد. به طوري كه در آن ايام هيچ بانك ايراني اعتبار بين المللي نداشت و تورم 49 درصدي نيز داد مردم را بلند كرد و در بسياري از شهرهاي ايران صداي اعتراض و آشوب به گوش مي رسيد . سياست تعديل كه دنبال عدالت و استقلال اقتصادي در ايران بود سخت جامعه را از آرمانهاي انقلاب دور كرد و عملاً ليبراليسم اقتصادي با ناكامي مواجه شد . نتيجه آن شد كه فساد اقتصادي بسياري از اركان جامعه را فرا گرفت و بخش قابل توجهي از مديران را نيز آلوده كرد . خصوصي سازيهاي نافرجام كه به شخصي سازي معروف شد آسيبهاي جدي به عدالت اقتصادي در ايران زد و نقطه سياهي در كارنامة دولت سازندگي شد .

رها سازي قيمتها به آسيب هاي اجتماعي مانند ايجاد شكافهاي طبقاتي ، فاصله گرفتن از آرمانهاي انقلاب ، عدم رسيدن به عدالت اجتماعي و خودكفايي و استقلال و . . . منجر شد. و در پايان جز بر جاي ماندن بدهي هاي عظيم خارجي و هزاران طرح نيمه عمراني همراه گسترش فساد اقتصادي نتيجه اي نداشت !

آنچه كه مي توان در نهايت از حاكميت دوران سازندگي نتيجه گرفت اينست كه :

1- راه براي شكستن تمام ارزشهاي اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي ، عقيدتي ، اخلاقي ، سياسي و . . . باز شد .

2- نظام توحيدي كه در آغاز انقلاب پايه گذاري شده بود و بايستي رو به تكامل مي رفت و تمام سدها و موانع را از پيش پاي بر مي داشت تا در طول 33 سال پس از انقلاب به آن شأن و مقام و جايگاه خودش برسد و مردم را از مواهب آن بهره مند سازد ، ناگهان تبديل به نظام طبقاتي شد . هرج و مرج اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و . . . از همان زمان بنيان نهاده شد تا درگيرو دار اين آشفتگي بازار در ادارة حكومت ، عدالت گم شود و مردم نفهمند در كجاي جايگاه نظام جمهوري اسلامي نفس مي كشند و چه بايد بكنند و راه كدامست ! در فضاي غبارآلود و در هم و برهم اقتصادي راه حق گم شد و اربابان زر و زور وتزوير و قدرت ، خود را آماده كردند تا از آب گل آلود ماهي بگيرند!

نظام توحيدي مان دوباره تبديل به نظام طبقاتي سرمايه داري و ليبراليستي زمان شاه شد!

در آن فضايي كه ديگر شاه رفته بود و همراهانش نيز يا اعدام شده بودند و يا فرار كرده بودند و ديگر همة امكانات از آن مردم شده بود دولت آقاي هاشمي فضا را براي غارتهاي جديد آماده كرد!

كه البته آنها از ابتدا به اين فكر ميكردند كه نظام توحيدي پس از انقلاب را كه ديگر همه چيز مال همة مردم بود چگونه مي توانستند بهم بريزند و اهدافشان را پياده كنند . آنها با حاكميت دوباره نظام ليبراليستي و سرمايه داري غربي زمان شاه فضا را طوري سازماندهي كردند كه مردم آغاز انقلاب رسيدن به عدالت را و رسيدن به حق و حقوقشان را در يك فضاي كاذب از ياد ببرند! زيرا در نظام توحيدي همه چيز شفاف بود و آن اين بود كه مردم مي دانستند ، نفت ، گاز ، صنايع ، معادن ، كارخانه ها ، حتي كاخها و تمام مراكز فرهنگي و گردشگري ، دانشگاهها و خلاصه همه و همه مال خودشان است. مال همه است . حالا بايد كسي ميآمد كه اينهمه امكانات را به طور عادلانه بين مردم تقسيم ميكرد ، عدالت را بر پا ميكرد . حق و حقوق مردم را به طور عادلانه به آنها مي رساند و همة مردم در همه سطوح از همة امكانات اقتصادي ، رفاهي ، فرهنگي ، اعتقادي و . . . از آموزش و پرورش و آموزش عالي و تخصص هاي بالاتري استفاده ميكردند نه اينكه دوباره سدهايي براي تحصيلات عاليه ، مسكن ، بهداشت ، اشتغال و . . . در مقابل مردم گذاشته ميشد تا آنها را از رسيدن به جايگاه انساني خودشان مانع شوند.

ايشان و همفكرانشان گفتند كه خوب بالأخره حالا در اين نظام توحيدي همة مردم از روستاها گرفته تا شهرها همه و همه سهمشان را از امكانات خدادادي مثل نفت ، گاز و . . . كه اصلاً دست هيچ بشري در پديد آوردن آنها دخالت نداشته خواهند خواست.

و ما اگر اين همه را به طور عادلانه بين آنها توزيع كنيم همه دنبال علم و دانش و ديپلم و ليسانس و دكتراها خواهند رفت. همه در اشغال پستهاي كليدي مساوي خواهند شد ، در رسيدن به دانشهاي برتر مساوي خواهند شد و صاحب ادعا خواهند شد! همه صاحب مسكن ، بهداشت خواهند شد روستاها در پيشرفت به شهرها خواهند رسيد و خلاصه همة استعدادها به ثمر خواهد نشست . همه به تحصيلات عاليه خواهند پرداخت و به  خارج از كشور خواهند رفت در نتيجه جايي براي فرزندان ما و نورچشمي هاي ما باقي نخواهد ماند . در آنصورت همه نخبه و برتر خواهند شد و بهانه اي براي تسلط بر آنها نخواهيم داشت !

چون بالأخره همة انسانها داراي استعدادهاي ذاتي هستند. مهم اينست كه دولتها با در اختيار قرار دادن امكانات جامعه ، اين استعدادها را از قوه به فعل در آوردند . خوب اگر امكانات نباشد شرايط تحصيل فراهم نباشد بهداشت ، درمان ، مسكن ، خوراك و پوشاك و همة امكانات لازم ديگر مناسب نباشد چگونه اين استعدادها از قوه به فعل در آيد ؟!

چگونه در متن جامعه جريان پيدا كند؟!

بنا به فرمودة حضرت امام (ره ) سازندگي بايد از روستاها و مناطق محروم شروع ميشد و همة منابع از نفت ، گاز ، صنايع ومعادن و . . . در خدمت بازسازي روستاها و مناطق محروم در ميآمد . امكانات جامعه به طور عادلانه توزيع ميشد . با درايت دولت ، توليد ، شكل پويايي به خود ميگرفت تا آنجاييكه تمام روستاها بتدريج رونق مي گرفتند و به صورت شهرهايي پيشرفته در ميآمدند ، نه اينكه به علت فقر و بدبختي و بي عدالتي و ظلم و از نظر عدم وجود پزشك و معلم و راه و وسايل نقليه ، مردم روستاها حتي زمينهاي وسيع كشاورزي خود را هم رها ميكردند و به حاشيه شهرهاي بزرگ مثل تهران و كلانشهرهاي ديگر هجوم ميآوردند. يا اينكه در روستاها و شهرهاي كوچك مردان خانه ، زندگي و فرزندان خود را رها ميكردند و به بندر و شهرهاي دور و نزديك ديگر براي تهية يك لقمه نان روي ميآوردند و بعد هم معتاد و سرشكسته و آواره باز مي گشتند و سر بار خانه و جامعه ميشدند و نه اينكه نه تنها خانواده خودشان را نمي توانستند اداره كنند بلكه جامعه را هم به زحمت مي انداختند!

اين پروژة خائنانه كه به دست آقاي هاشمي براي در هم ريختن تمام ارزشهاي انقلاب و اسلام طراحي شد و اصل و ريشة آنهم از اقتصاد شروع شد ، راه رسيدن انقلاب را به ارزشهايش از بنيان ويران كرد.

بدينگونه مي بينيم حركتهاي مرموزانة آقاي هاشمي راه انقلاب را تغيير داد . و همة اين كارها به خاطر اين انجام پذيرفت كه در آغاز انقلاب كه همه چيز متعلق به همة مردم بود، دست اندازي و تجاوز به بيت المال به هيچ بهانه اي جور در نمي آمد !

امّا در فضااي غبارآلود و در هرج و مرج نظام سرمايه داري همة حقيقت ها و همة حق و حقوق مردم گم ميشد ! و هيچ حقيقتي نمي توانست شفاف باشد .

و ما آن روز مي خواستيم هر چه كه داريم از نفت ، گاز ، صنايع و معادن و . . . همه بطور عادلانه به همة مردم برسد تا همة مردم بتوانند آزادانه و تا هر كجا كه ميخواهند ادامة تحصيل بدهند . همه صاحب مسكن باشند ، همه از بهداشت و درمان پيشرفته برخوردار باشند . همه راههاي مناسب براي رسيدن به مراكز شهرها و روستاها داشته باشند و خلاصه ما مي خواستيم در آن نظام توحيدي كه خودمان آن را بوجود آورده بوديم هر جور كه دلمان مي خواست براي رسيدن به مقام والاي انساني خودمان سرمايه گذاري كنيم و از سرمايه هايي كه تعلق به خودمان داشت آزادانه بهره مند شويم .

خودمان از كارخانه هايي كه در داخل كشور خودمان بود بهره برداري كنيم و . . .

ولي ناگهان نفهميديم چه شد كه در سال هاي پس از انقلاب ديديم به بركت دولت سازندگي و دولتهاي بعد روستاهاي ما خالي شد و جوانانمان كه راهي غربت بودند يا در اعتياد مردند و يا هرگز به نزد خانواده هايشان بر نگشتند ! ديديم كه زخم روستاها عميقتر شد . همه خانه و كاشانه شان را رها كردند و رفتند! به خاطر نبودن يك راه ساده و حتي يك راه ساده خاكي ! به خاطر نبودن يك پزشك در روستاها ! به خاطر نبودن يك مدرسه حتي راهنمايي ! و حتي روستاهايي هم كه بزرگ بودند و مدارس راهنمايي داشتند و بايد در آنجا ها دبيرستان و دانشكده گذاشته ميشد ، نه تنها كه اين اتفاق نيفتاد، حتي دانشسراها را هم از شهرهايي مثل خود هشترود با خفت و خواري برچيدند ! حتي دبيرستان مولوي هشترود را كه نماد مقاومت بچه هاي انقلابي سال 57 بود و بايستي به هر حال با احترام پا بر جا و محفوظ نگه ميداشتند ويران كردند ! تا حتي آثاري از آن روزهاي مقاومت هم در شهر هشترود چيزي بر جاي نماند !

ولي ما امروز انقلابمان را به همان صورت كه در سال هاي پيروزي انقلاب تحويل آقاي هاشمي داديم مي خواهيم . ما اقتصادمان و فرهنگمان و ارزشهايمان و شهيدانمان را مي خواهيم ! سهم نفت ، گاز ، پتروشيمي و صنايع و معادن و اخلاق و فرهنگ و سياست و تمام امكانات آغاز انقلابمان را مي خواهيم . آقاي هاشمي با چه تضميني و با اجازة چه كسي براي خودش سياستگذاري كرد ؟! آقاي هاشمي با اجازة چه كسي نظام توحيدي انقلابي حاصل از مبارزات ما را به نظام طبقاتي تبديل كرد ؟! ما تمام امانتهاي شهيدانمان را كه ايشان با فريب مردم آنها را به دست آورد و خود آنچنانكه مي خواست در آنها تغييرات بوجود آورد ، همه را مي خواهيم!



نظرات شما عزیزان:

م/م
ساعت22:18---29 خرداد 1391
خانم عزیز کتابهای تاریخ و روزنامه ها و اینترنت پر است از این چرندیات مثل اینکه یادتان رفته عضو شورای هشترود هستید شما بهتر است این چرندیات را تحویل مردم شریف تهران دهید شما باید در حوزه مربوط به خود که حداقل نظارت بر امورات هشترود است بنویسید از ادارات از فرمانداری از عملکرد شورا از اموزش و پرورش از شهرداری

اصلا ایده شما در مورد هشترود در حوزه های مختلف چیست

اگر اعتقاد دارید که مشکل از تهران است پس بازگردید و مشکل را در انجا حل کنید والا شما هیچ طرح و ایده ای در مورد هشترود ندارید فقط چند تا حرف تاریخ گذشته نامربوط به هشترود را بلد هستید راستی

چرا هشترود محروم است و راهکار عملی شما چیست؟

اگر شما مبارز هستید و می خواهید انقلاب را پس بگیرید در این 6 سال چند نفر مرید که نه هم اعتقاد در هشترود پیدا کرده اید

واقعا چند نفر در هشترود به این چرندیات طر ه خورد می کنند

ای مانده در عالم هبروت تو که اینقدر فعالی و نویسندگی بلدی و اینهمه تجارب و سوابق داری فقط از هشترود بنویس

از مشکلات هشترود

و طرحهایی برای ساختن هشترود و الا دیگر هیچکس از این وبلاگ دیدن نخواهند کرد
پاسخ:با سلام بسمه تعالي 1- اگر اين وبلاگ پراز چرنديات است پس به شما توصيه ميشود كه وقت خودتان را براي خواندن آن تلف نكنيد . 2- وبلاگ من يك وبلاگ جهاني است .منطقه اي نيست كه من فقط در محدوده منطقة هشترود بنويسم . نظرياتم نيز جهاني خواهد بود انشاا... اگر خدا خواهد . زيرا دين من جهاني است . 3- و اما راهكارهاي عملي براي نجات هشترود و همه ايران : قرار است سرمايه داران و خصوصي سازاني كه در آينده متولد ميشوند ، بيايند و هشترود و همة ايران را بسازند! و جامعة اسلامي ما را نجات بدهند! 4- البته من نميدانم چند نفر در هشترود به اين مطالبي كه شما چرندياتش ميدانيد بها ميدهند . قضاوت با مردم است. 5- من البته هم يك مبارز هستم و هم يك قهرمان ملي و مكتبي ! چه شما بخواهيد و چه نخواهيد!ولي دنبال اين هم نيستم كه مريد پيدا كنم . چون معتقدم كه به حد كافي مريد دارم . اگر نداشتم رأي اول منطقه را در شوراي شهر نمي آوردم! 6- قابل ذكر است كه مشكلات همه به هم مربوط است . تهران و هشترود ندارد. منتها هر شهري به اندازه توان همان شهر غارت ميشود! و غارتگران هم به اندازه توان خودشان غارت ميكنند! مثلاً اگر در هشترود دزدي بشود اين بدان معناست كه طرف در حد همان هشترود قادر به چاپيدن است و البته اگر زورش بيشتر باشد بيشتر خواهد چاپيد! و در تهران هم در حد تهران عمل ميشود ! اين كه واضح است و احتياجي به توضيح ندارد. 7- و اما درباره هشترود از عصر دقيانوس تا حالا با فاضلاب روبازش ، با آب آرسينيك دارش ، با يك خيابان در طول تاريخ حياتش و يك چهارراه كوچولويش ! كه اخيراً مزين به چشم همه بين لوسيفر نيز شده است ! و حاكميت باندهاي وابسته و جريانهاي حاكم در طول 33 سال پس از انقلاب ، مثل همه جاي ديگر ايران ، چه چيز ديگري را مي توان نوشت؟! 8- من از تاريخ 9/2/91 منتظر هستم كه جواب نظارتم در مورد عضو غير قانوني شوراي شهر هشترود بيايد! البته من استعفا نداده ام ولي جواب اعتراضم هنوز نيامده وتا زماني كه جواب اعتراضم نيايد از حضور در جلسه شوراي شهر خودداري خواهم كرد و خودداري نيز كرده ام !


میثم
ساعت16:11---24 خرداد 1391
شما بجای اینکه انقلاب را از رفسنجانی پس بگیرید به طاهری کمک کنید تا هشترود را بسازد از روزی که او رئیس شورا شده کارهای مهمی را در هشترود شروع کرده است
پاسخ: سلام آمده ام تا انقلاب را از همه دزدان و غارتگران و چپاولگران پس بگيرم . آقاي سيدطاهري كه كسي نيست . نه اينكه آقاي سيدطاهري در 5 سال هشترود را در آذرشهر نساخته و حق مردم هشترود را در آذرشهر نخورده !! حالا ببينيم در اين چند ماه باقي مانده چه معجزه اي ميخواهد بكند؟ آنهم غير قانوني !!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوع مطلب : <-CategoryName->
درباره وبلاگ
اقدس اکبرنژاد

با سلام به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
rss feed

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 335
بازدید کل : 259357
تعداد مطالب : 173
تعداد نظرات : 121
تعداد آنلاین : 1